آیا تا به حال به این فکر کردهاید که کدام عضلات، سکون ستون فقرات را حفظ میکنند؟ نه آن عضلات پرزور سطحی که در حرکتدادن مهرهها فعالند، بلکه آنهایی که در هر ثانیه از زندگی، بدون آنکه حتی حسشان کنیم، مشغول تنظیم دقیق میکروحرکات بین مهرهها هستند. عضلات اینتراسپاینالیس دقیقاً همین مأموریت را دارند، آنها عضلاتی کوچک و گمناماند، اما بیصدا نگهبان ثبات بینمهرهای (Intersegmental Stability) هستند.
این عضلات که بین زوائد خاری مهرهها کشیده شدهاند، بهگونهای طراحی شدهاند که کوچکترین انحرافات در راستای ستون فقرات را شناسایی کرده و به کمک سیستم عصبی مرکزی، اصلاح نمایند. هرچند در نگاه اول عضلاتی ناپیدا و بیاهمیت بهنظر میرسند، اما در دنیای تمرینات اصلاحی و کنترل عصبی عضلانی، نقش آنها حیاتی است.
امروزه میدانیم که ضعف یا غیرفعال شدن این عضلات، میتواند با اختلال در پاسچر، دردهای مزمن گردن و کمر، و کاهش هماهنگی نوروموسکولار همراه باشد. بنابراین، درک عملکرد این عضلات نهتنها برای درمانگران، بلکه برای هر مربی حرفهای که با مشکلات ستون فقرات مواجه است، یک ضرورت است. امید است که با خواندن این مقاله، بتوانید به پاسخهای خوبی برای پرسشهای خود برسید.با مقاله ی دکتر حوصله همراه ما باشید.
فهرست محتوا
Toggleعضله اینتراسپاینالیس(Interspinales) چست؟
عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) یکی از عضلات عمقی و ظریف ستون فقرات است که بین زوائد خاری (Spinous Processes) مهرهها قرار دارد و بهصورت جفتی در امتداد کل ستون فقرات دیده میشود. این عضلات در نواحی گردنی (Cervical) و کمری (Lumbar) توسعهیافتهتر هستند و نقش بسیار مهمی در ثبات بینمهرهای (Intersegmental Stability) ایفا میکنند. برخلاف عضلات سطحی مانند اریتور اسپاینای (Erector Spinae) که مسئول حرکات بزرگ تنه هستند، اینتراسپاینالیس در کنترل حرکات بسیار ظریف بین مهرهها مشارکت دارد و از جابهجاییهای ناگهانی یا آسیبزا جلوگیری میکند.
از نظر عملکردی، این عضله با ارسال بازخوردهای حسی دقیق به سیستم عصبی مرکزی (CNS) به عنوان یک سنسور وضعیت مهرهها (Proprioceptive Sensor) عمل میکند. تراکم بالای گیرندههای حس عمقی مانند دوکهای عضلانی (Muscle Spindles) باعث میشود کوچکترین تغییر در راستای ستون فقرات شناسایی و اصلاح شود.
همچنین، ضعف یا غیرفعال شدن عضلات اینتراسپاینالیس با مشکلاتی مانند اختلال پاسچر، درد مزمن گردن و کمر، کاهش هماهنگی نوروموسکولار و ناپایداری بینمهرهای همراه است. بنابراین، شناخت و تقویت این عضله برای درمانگران، مربیان حرکتی و فیزیوتراپیستها در بهبود عملکرد ستون فقرات و پیشگیری از آسیب اهمیت ویژهای دارد.

محل قرار گیری عضله اینتراسپاینالیس
عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) در عمق ستون فقرات و دقیقاً بین زوائد خاری (Spinous Processes) مهرههای مجاور قرار دارد. این عضله بهصورت جفتی در هر سطح بین دو مهره متوالی دیده میشود و از قسمت گردنی تا کمری امتداد مییابد.
در ناحیه گردنی (Cervical region)، عضلات اینتراسپاینالیس بین زوائد خاری مهرههای C2 تا T1 قرار دارند و بهصورت دو طرفه عمل میکنند. در ناحیه کمری (Lumbar region) نیز این عضلات بین زوائد خاری مهرههای L1 تا L5 دیده میشوند. در ناحیه سینهای (Thoracic) به دلیل شکل خاص مهرهها، این عضلات یا بسیار کوچکاند یا در برخی سطوح اصلاً وجود ندارند.
از نظر موقعیت، اینتراسپاینالیسها درست در زیر عضلات اسپلنیوس (Splenius) و سِمیاسپاینالیس (Semispinalis) قرار گرفتهاند و با عضلات مولتیفیدوس (Multifidus) در عملکرد هماهنگ هستند. این جایگاه عمیق باعث میشود نقش اصلی آنها حفظ پایداری و کنترل حرکات جزئی بین مهرهها باشد، نه تولید حرکات بزرگ تنه.
برررسی سر ثابت عضله اینتراسپاینالیس
سر ثابت عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) معمولاً به زوائد خاری مهره پایینی (Inferior Spinous Process) متصل است. این بخش از عضله بهعنوان نقطهی لنگر یا تکیهگاه عمل میکند تا بخش متحرک بتواند روی آن نیروی خود را اعمال کند.
در واقع، سر ثابت در هر واحد عضلانی بین دو مهره مجاور، روی زائده خاری مهرهای قرار دارد که در پایینتر از مهرهی هدف واقع شده است. بهعنوان مثال، در ناحیه گردنی، سر ثابت عضله بین مهرههای C3 و C4 روی زائده خاری C4 قرار میگیرد.
این اتصال محکم و کوتاه به مهره زیرین موجب میشود عضله بتواند در هماهنگی با سایر عضلات عمقی، پایداری بینمهرهای و کنترل وضعیت ستون فقرات را حفظ کند. سر ثابت این عضله از نظر عملکردی نقش مهمی در ایجاد پایهای برای اصلاح حرکات ظریف مهرهی فوقانی دارد و به حفظ راستای ستون فقرات در طول حرکات پویا کمک میکند.
مشاوره و ارزیابی رایگان
برای اینکه بتونیم بهتر باهم در ارتباط باشیم شماره تماست رو وارد کن.
برررسی سر متحرک عضله اینتراسپاینالیس
سر متحرک عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) به زائده خاری مهره بالایی (Superior Spinous Process) در هر واحد حرکتی ستون فقرات متصل میشود. این بخش از عضله در زمان انقباض، نیروی خود را از سر ثابت (که روی مهره پایینی قرار دارد) به مهره بالایی منتقل کرده و باعث اکستانسیون (Extension) یا صاف شدن خفیف ستون فقرات در آن بخش خاص میشود.
به دلیل فاصله بسیار کوتاه بین مبدأ و محل اتصال، انقباض اینتراسپاینالیس منجر به حرکات بزرگ نمیشود، بلکه بیشتر حرکات میکروسکوپی و کنترلشده بین دو مهره مجاور را تنظیم میکند. در ناحیه گردنی، سر متحرک معمولاً روی زوائد خاری مهرههای C2 تا T1 دیده میشود، در حالی که در ناحیه کمری، این اتصال بر روی مهرههای L1 تا L5 قرار دارد.
این ساختار به عضله اجازه میدهد تا بهصورت جفتی در دو طرف ستون فقرات عمل کرده و در کنار عضلات مولتیفیدوس (Multifidus) و روتاتورز (Rotatores)، نقش مهمی در پایداری دینامیک و کنترل وضعیت بینمهرهای ایفا کند. در واقع، سر متحرک این عضله همان بخش فعالی است که موجب اصلاح ظریف راستای ستون فقرات هنگام حرکات طبیعی بدن میشود.
سیستم عصبرسانی عضله اینتراسپاینالیس
سیستم عصبرسانی عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) از طریق شاخههای خلفی (Posterior rami) اعصاب نخاعی صورت میگیرد. این اتصال عصبی مستقیم، به عضله امکان میدهد تا بهصورت حسی-حرکتی (Motor-Sensory) عمل کند و بازخورد حس عمقی (Proprioceptive Feedback) را به سیستم عصبی مرکزی (CNS) ارسال نماید.
به بیان دیگر، هر دو عملکرد کنترل دقیق موقعیت مهرهها و تنظیم ریزحرکات بین دو مهره مجاور به واسطه همین عصبرسانی امکانپذیر است. تراکم بالای دوکهای عضلانی (Muscle Spindles) و گیرندههای کششی Golgi Tendon Organs در این عضله باعث میشود که پاسخدهی عصبی آن بسیار سریع و حساس باشد، به طوری که حتی کوچکترین انحرافات مهرهای توسط CNS شناسایی و اصلاح شود.
این ویژگی، عضله اینتراسپاینالیس را به یکی از مهمترین عضلات برای حفظ ثبات دینامیک و کنترل پاسچرال ستون فقرات تبدیل کرده است، بهخصوص در نواحی گردنی و کمری که دقت حرکتی و ثبات بینمهرهای اهمیت بالایی دارد.

سیستم خونرسانی عضله اینتراسپاینالیس
سیستم خونرسانی عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) از طریق شاخههای شریانهای نخاعی خلفی (Posterior spinal arteries) تأمین میشود. علاوه بر این، در برخی نواحی، شاخههایی از شریانهای بیندندهای خلفی (Posterior intercostal arteries) و شریانهای کمری (Lumbar arteries) نیز به تغذیه این عضلات کمک میکنند.
این شبکه خونرسانی غنی باعث میشود عضله توانایی فعالیت مستمر و پایدار خود را داشته باشد، چرا که اینتراسپاینالیس عمدتاً عضلهای تونیک و با عملکرد طولانیمدت در حفظ ثبات بینمهرهای است. تأمین کافی اکسیژن و مواد مغذی توسط این سیستم عروقی، امکان حفظ پاسچر و عملکرد دقیق حس عمقی (Proprioception) را فراهم میکند و از خستگی زودرس عضله جلوگیری مینماید.
به دلیل قرارگیری بین زوائد خاری مهرهها و نقش حیاتی در کنترل ریزحرکات بینمهرهای و ثبات ستون فقرات، عملکرد مناسب سیستم خونرسانی این عضله اهمیت بالایی دارد و کمبود آن میتواند باعث کاهش دقت حرکتی و ضعف ثبات موضعی شود.
عملکرد عضله اینتراسپاینالیس از نظر آناتومی
از نظر آناتومی، عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) یکی از عضلات عمقی و کوتاه ستون فقرات است که بین زوائد خاری مهرههای مجاور قرار دارد و بهصورت جفتی در دو طرف ستون فقرات امتداد مییابد. عملکرد اصلی این عضله، اکستانسیون (Extension) یا صافکردن ستون فقرات در هر واحد حرکتی است.
در زمان انقباض همزمان عضلات دو طرف، ستون فقرات بهطور مستقیم صاف میشود و به حفظ راستای آناتومیک بدن کمک میکند. اما زمانی که تنها یک طرف منقبض میشود، باعث انحراف جزئی یا اصلاح موقعیت مهرهها در همان سمت میگردد.
از نظر ساختاری، بهدلیل طول کوتاه و قرارگیری نزدیک به محور حرکتی مهرهها، اینتراسپاینالیس بیشتر در کنترل حرکات ظریف بینمهرهای نقش دارد تا در ایجاد حرکات بزرگ تنه. این عضله در هماهنگی با عضلات عمقی دیگر مانند مولتیفیدوس (Multifidus) و روتاتورز (Rotatores)، ثبات موضعی هر قطعه از ستون فقرات را تأمین کرده و از حرکات ناخواسته یا لغزشهای مهرهای جلوگیری میکند.
در مجموع، از دید آناتومی، عملکرد اینتراسپاینالیس حفظ ثبات، اکستانسیون ملایم و تنظیم میکروحرکات بین مهرهها است که برای سلامت مکانیکی و عصبی ستون فقرات ضروری محسوب میشود.
عملکرد عضله اینتراسپاینالیس از نظر بیومکانیک
از نظر بیومکانیک، عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) نقش یک ثباتدهنده دقیق بین مهرهای را ایفا میکند تا حرکات ستون فقرات را با حداقل گشتاور و بیشترین کنترل انجام دهد. این عضله درست بین زواید خاری دو مهره مجاور قرار دارد و نزدیکترین موقعیت را به محور حرکتی مهرهها (Instantaneous Axis of Rotation) دارد، بنابراین قادر به تولید حرکت بزرگ نیست، اما میتواند ریزحرکات (Micro-adjustments) بین مهرهها را تنظیم کند.
انقباض دوطرفه اینتراسپاینالیس باعث اکستانسیون جزئی ستون فقرات میشود که در طول گردن و ناحیه کمری بیشتر احساس میشود، اما دامنه این حرکت محدود است و بیشتر جنبه ثبات فعال (Active Segmental Stabilization) دارد.
انقباض یکطرفه، اگرچه گشتاور کمی ایجاد میکند، میتواند چرخش یا خمشدن جانبی بسیار ظریف مهرهها را کنترل کند. این کنترل دقیق باعث میشود نیروهای فشاری و برشی بین مهرهها بهطور مساوی توزیع شده و از آسیب به لیگامانها و دیسکهای بینمهرهای جلوگیری شود.
علاوه بر این، اینتراسپاینالیس با عضلات بزرگتر ستون فقرات مانند Erector Spinae و Multifidus سینرژی ایجاد میکند تا حرکتهای دینامیک و تعادل مهرهای در فعالیتهای روزمره و تمرینات ورزشی حفظ شود. از این منظر، این عضله به عنوان یک سنسور بیومکانیکی و تثبیتکننده دقیق عمل کرده و نقش حیاتی در کنترل حرکات بینمهرهای و جلوگیری از جابجاییهای ناخواسته دارد.
کنزیولوژی عضله اینتراسپاینالیس
از نظر کنزیولوژی، عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) یک عضله بینمهرهای کوتاه و عمقی است که عمدتاً نقش ثبات و بازخورد حس عمقی (Proprioceptive Feedback) را ایفا میکند و کمتر در تولید حرکت بزرگ مشارکت دارد.
- عملکرد اصلی: این عضلات با انقباض دقیق بین زوائد خاری دو مهره مجاور، باعث ثبات بینمهرهای (Intersegmental Stability)، اصلاح میکروحرکات ستون فقرات و محدود کردن حرکات ناگهانی یا آسیبزا میشوند. علاوه بر این، آنها اطلاعات حس عمقی را به سیستم عصبی مرکزی (CNS) ارسال میکنند تا پاسچر و تعادل مهرهای حفظ شود.
- انقباض دوطرفه (Bilateral Contraction): وقتی هر جفت عضله اینتراسپاینالیس همزمان فعال شود، اکستانسیون جزئی ستون فقرات اتفاق میافتد، به ویژه در نواحی گردنی و کمری. این اکستانسیون محدود است و بیشتر جنبه اصلاح موقعیت مهرهای دارد.
- انقباض یکطرفه (Unilateral Contraction): انقباض یکطرفه عمدتاً باعث ریزچرخش یا خم شدن جانبی بسیار جزئی مهرهها میشود، که کنترل دقیق و هماهنگی بین مهرهها را افزایش میدهد.
- نقش در هماهنگی عضلانی: اینتراسپاینالیس به طور سینرژیک با عضلات عمقی دیگر مانند Multifidus، Rotatores، Semispinalis cervicis/capitis و فلکسورهای عمقی گردن عمل میکند تا پایداری دینامیک ستون فقرات و کنترل پاسچرال حفظ شود.
- ویژگی عصبی و رفلکسی: تراکم بالای دوکهای عضلانی (Muscle Spindles) و گیرندههای کششی Golgi باعث میشود این عضلات به عنوان سنسورهای دقیق وضعیت مهرهای عمل کنند و پاسخ سریع به تغییرات کوچک حرکتی ارائه دهند.
اینتراسپاینالیس، به عنوان یک عضله تونیک و حسگر عمقی، در کنترل حرکات ظریف ستون فقرات، اصلاح پاسچر و هماهنگی نوروموسکولار نقش کلیدی دارد.
آسیبهای عضله اینتراسپاینالیس
آسیبهای عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) معمولاً در نتیجه ضعف، بیتحرکی طولانیمدت، ضربه مستقیم یا اختلال در کنترل عصبی عضلانی بهوجود میآیند. به دلیل نقش این عضله در ثبات بینمهرهای و کنترل دقیق حرکات ستون فقرات، هرگونه آسیب یا غیرفعال شدن آن میتواند پیامدهای قابل توجهی در عملکرد کل سیستم اسکلتی-عضلانی داشته باشد.
یکی از آسیبهای رایج، آتروفی یا تحلیل عضلانی (Muscle Atrophy) است که معمولاً در بیماران مبتلا به درد مزمن کمر یا گردن دیده میشود. در این شرایط، عضلات اینتراسپاینالیس بهدلیل مهار بازتابی (Reflex Inhibition) غیرفعال شده و قدرت و حجم خود را از دست میدهند. نتیجه آن، کاهش ثبات بینمهرهای و افزایش فشار مکانیکی بر دیسکها و لیگامانها است.
همچنین، آسیبهای ناشی از حرکات ناگهانی یا چرخشی ستون فقرات، بهویژه در ورزشهایی مانند ژیمناستیک، بدنسازی یا گلف، میتوانند باعث اسپاسم (Spasm) و پارگیهای میکروسکوپی فیبرهای عضلانی در این ناحیه شوند. این آسیبها اغلب با درد موضعی، کاهش دامنه حرکتی و حساسیت به لمس بین زوائد خاری همراهاند.
در سطح نورولوژیک، اختلال در عملکرد اینتراسپاینالیس میتواند باعث کاهش دقت حس عمقی (Proprioception) شود، که در نهایت موجب اختلال پاسچر، حرکات جبرانی نامناسب و افزایش احتمال آسیبهای بعدی ستون فقرات خواهد شد.
درمان این آسیبها معمولاً شامل تمرینات فعالسازی عضلات عمقی، تمرینات ثبات مرکزی (Core Stability)، و درمانهای دستی و فیزیوتراپی تخصصی است تا کنترل و قدرت عضله به حالت طبیعی بازگردد.
ویژگیهای فیزیولوژیک تارهای عضلانی اینتراسپاینالیس
ویژگیهای فیزیولوژیک تارهای عضلانی اینتراسپاینالیس (Interspinales) با وظیفهٔ اصلی این عضله یعنی حفظ ثبات و کنترل دقیق بین مهرهها کاملاً هماهنگ است. این عضله عمدتاً از تارهای عضلانی نوع I (Slow-Twitch Fibers) تشکیل شده است که برای انقباضات مداوم، آهسته و مقاوم در برابر خستگی طراحی شدهاند.
تارهای نوع I دارای تعداد بالای میتوکندری، مویرگهای فراوان و ظرفیت اکسیداتیو بالا هستند؛ این ویژگیها به عضله اجازه میدهد تا برای مدت طولانی فعال باقی بماند و در حفظ پاسچر و پایداری ستون فقرات نقش مؤثر ایفا کند. در مقابل، سهم تارهای نوع II (Fast-Twitch Fibers) در این عضله کمتر است، زیرا حرکات سریع یا انفجاری وظیفهٔ اینتراسپاینالیس نیست.
یکی از ویژگیهای برجستهٔ فیزیولوژیکی این عضله، تراکم بالای دوکهای عضلانی (Muscle Spindles) است. این گیرندههای حسی مسئول تشخیص طول و تغییرات کشش عضلهاند و باعث افزایش دقت حس عمقی (Proprioception) میشوند. در نتیجه، سیستم عصبی مرکزی (CNS) میتواند با دقت بالا موقعیت مهرهها را تنظیم و از حرکات ناپایدار جلوگیری کند.
از نظر متابولیکی، این عضله دارای اکسیژنرسانی بالا و جریان خون پیوسته است تا عملکرد تونیک و پایدار خود را حفظ کند. به همین دلیل، عضله اینتراسپاینالیس بیشتر به عنوان عضلهای استقامتی و تنظیمکنندهٔ وضعیت بینمهرهای شناخته میشود تا مولد حرکت.
تستهای بالینی ارزیابی عملکرد عضله اینتراسپاینالیس
Chin Nod روی سطح ناپایدار
- وضعیت: درازکش به پشت، سر روی توپ کوچک یا حوله
- هدف: فعالسازی بینمهرهای گردن (Interspinales Cervicis) و تحریک گیرندههای حس عمقی
- تفسیر: ناتوانی در اجرای حرکت کوچک و کنترلشده → ضعف عملکرد عضله
Segmental Cat-Cow (کت-کاو قطعهای)
- وضعیت: چهار دست و پا، خم و صاف کردن مهره به مهره از لگن تا گردن
- هدف: فعالسازی بینمهرهایها و اصلاح توالی حرکتی
- تفسیر: حرکت بلوکی یا ناهمزمان → ضعف عضلات بینمهرهای
Prone Head Lift with Deep Neck Activation
- وضعیت: دمر، فعالسازی عضلات فلکسور عمقی گردن و بلند کردن سر ۲–۳ سانت
- هدف: فعالسازی Interspinales در برابر جاذبه
- تفسیر: عدم توانایی حفظ سر در موقعیت → ضعف عملکرد
Supine Segmental Pressure Feedback
- وضعیت: دراز به پشت، توپها زیر مهرهها
- هدف: تقویت فعالسازی موضعی و کنترل هر مهره
- تفسیر: ناتوانی در حفظ فشار یا حرکت کنترلشده → عملکرد پایین
Dynamic Quadruped Rockback + Segmental Cueing
- وضعیت: چهار دست و پا، حرکت لگن به عقب با تمرکز روی فعالسازی بینمهرهایها
- هدف: افزایش هماهنگی عصبی-عضلانی و کنترل مهرهای
- تفسیر: عدم هماهنگی یا فعالسازی ضعیف → ضعف عضله
پیامدهای ضعف یا غیرفعال شدن عضله اینتراسپاینالیس
ضعف یا غیرفعال شدن عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) میتواند پیامدهای قابلتوجهی بر عملکرد ستون فقرات و کنترل حرکتی بدن داشته باشد. این عضله با وجود اندازه کوچک، نقش حیاتی در پایداری موضعی و کنترل دقیق بینمهرهای ایفا میکند، بنابراین اختلال در عملکرد آن پیامدهای زیر را به همراه دارد:
- کاهش ثبات بینمهرهای (Intersegmental Instability)
عدم فعالسازی این عضله باعث میشود مهرهها در حرکات کوچک خود کنترل کافی نداشته باشند و نیروهای برشی روی بافتهای پشتی افزایش یابد.
- افزایش فشار مکانیکی بر دیسکها و رباطها
ضعف عضله منجر به انتقال بار اضافی به دیسک بینمهرهای و رباطهای طولی قدامی و خلفی میشود و خطر دیسکپاتی و آسیب رباطی را بالا میبرد.
- اختلال در حس عمقی (Proprioception)
عضله اینتراسپاینالیس گیرندههای حس عمقی متعددی دارد؛ غیرفعال شدن آن باعث کاهش دقت حرکتی و کنترل پاسچرال میشود.
- افزایش احتمال دردهای مزمن گردن و کمر
مطالعات بیومکانیکی نشان دادهاند که کاهش فعالیت عضلات عمقی از جمله اینتراسپاینالیس، در بروز Low Back Pain و Neck Pain مزمن نقش مستقیم دارد.
- جبران بیشازحد توسط عضلات سطحیتر
در نتیجه ضعف اینتراسپاینالیس، عضلاتی مانند Multifidus و Erector Spinae بیشازحد فعال میشوند و موجب اسپاسم، خستگی و درد عضلانی مزمن خواهند شد.

تمرینات تخصصی و تقویتی عضله اینتراسپاینالیس
تمرینات تقویتی و تخصصی عضله اینتراسپاینالیس (Interspinales) بهگونهای طراحی شدهاند که فعالسازی موضعی بین مهرهها، بهبود حس عمقی و افزایش ثبات بینمهرهای را هدف قرار دهند. این عضلات کوچک و عمقی، توان تولید حرکت زیاد ندارند، بنابراین تمرینات باید کنترلشده، آهسته و تفکیکی (Segmental) باشند تا بیشترین بازخورد عصبی-عضلانی را ایجاد کنند.
Chin Nod روی سطح ناپایدار (برای گردن)
- وضعیت: درازکش به پشت، سر روی توپ کوچک یا حوله گرد
- اجرا: بدون خم کردن گردن، سر را آرام پایین ببرید (حرکت شبیه گفتن “نه”)
- هدف: فعالسازی Interspinales cervicis و تحریک گیرندههای حس عمقی
Segmental Cat-Cow (کت-کاو قطعهای)
- وضعیت: چهار دست و پا
- اجرا: مهره به مهره از لگن تا گردن خم و سپس باز کردن ستون فقرات، حرکت باید آهسته و کنترلشده باشد
- هدف: فعالسازی بینمهرهایها از C تا L و اصلاح توالی حرکتی
Prone Head Lift with Deep Neck Activation
- وضعیت: دمر روی شکم، پیشانی روی حوله
- اجرا: فعالسازی فلکسور عمقی گردن (Chin Nod) سپس سر را ۲–۳ سانتیمتر بالا ببرید
- هدف: هماهنگی با عضلات تثبیتکننده و فعالسازی Interspinales
Supine Segmental Pressure Feedback
- ابزار: توپ کوچک یا Pressure Biofeedback
- وضعیت: درازکش، توپها زیر مهرههای هدف (C6، T1، L5)
- اجرا: بدون حرکت تنه، فشار توپها را حفظ یا افزایش دهید، تمرکز روی هر مهره بهصورت جداگانه
- هدف: تقویت کنترل موضعی و حس عمقی
Dynamic Quadruped Rockback + Segmental Cueing
- وضعیت: چهار دست و پا
- اجرا: لگن را به عقب حرکت دهید بدون تغییر قوس کمری، همزمان لمس آرام روی زوائد خاری مهرهها برای cueing
- هدف: هماهنگی عصبی-عضلانی، افزایش آگاهی مفصلی و کنترل بینمهرهای
جمعبندی عملکرد و اهمیت بالینی عضله
عضلات اینتراسپاینالیس با قرارگیری بین زوائد خاری مهرهها نقش حیاتی در ثبات بینمهرهای، کنترل پاسچر و بازخورد حس عمقی دارند. آنها با فعالیت تونیک خود حرکات ظریف بین مهرهها را کنترل کرده و از جابجاییهای ناخواسته جلوگیری میکنند. عصبدهی آنها از شاخههای خلفی اعصاب نخاعی و خونرسانی از شریانهای نخاعی خلفی تأمین میشود.
ضعف یا غیرفعال شدن این عضلات باعث کاهش ثبات بینمهرهای، اختلال در حس عمقی، فعالسازی جبرانی عضلات سطحی و افزایش ریسک آسیب میشود. تمرین و فعالسازی اینتراسپاینالیس در تمرینات اصلاحی و فیزیوتراپی، به بهبود پاسچر، هماهنگی عصبی-عضلانی و کاهش خطر آسیب کمک میکند. در صورت تمایل باقی مقالات در این حوزه را هم مطالعه بفرمایید.
منبع:
https://www.kenhub.com/en/library/anatomy/interspinales-muscles

تایید شده توسط دکتر علی حوصله
محتوای این مقاله صرفا برای آگاه سازی شما عزیزان است. قبل از هرگونه اقدام، جهت درمان از پزشک مشاوره بگیرید




